جدول جو
جدول جو

معنی ابن ماجه - جستجوی لغت در جدول جو

ابن ماجه
(اِ نُ جَ)
ابوعبدالله محمد بن یزید ماجۀ قزوینی ربعی بالولاء. از کبار ائمۀ محدثین، صاحب یکی از صحاح سته و آن کتاب به نام سنن ابن ماجه معروف است. مولد او به سال 209 ه. ق. در قزوین. او بغداد و بصره و کوفه و شام و مکه و مصر و ری را سیاحت کرد و از مشاهیر محدثین عصر حدیث شنود. وی را در تفسیر و تاریخ یدی طولی بود و علاوه بر سنن، او را تفسیری است و نیز کتابی در تاریخ در نهایت نفاست و نیز تاریخ قزوین. وفات او در سال 273 بوده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ مُ نَ)
ماه نو. هلال
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ جَ)
عبدالرحمن بن ملجم مرادی حمیری تجوبی. او از خوارج و متعصب در طریقت خویش بود. و با برک بن عبدالله تمیحی و عمرو بن بکر سعدی در خانه کعبه سوگند یاد کردند که در روزی معین امیرالمؤمنین علی علیه السلام و معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن العاص را بقتل رسانند و بگمان خویش از آن رفع اختلاف مسلمانان میخواستند عبدالرحمن در نوزدهم رمضان سال چهل از هجرت هنگام نماز صبح بمقصودخویش نائل آمد و آن دو بر معاویه و عمرو دست نیافتند. پس از وفات امیرالمؤمنین علی علیه السلام وی را بقصاص بکشتند و او را مسلمانان لقب اشقی الاشقیا دهند
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مَیْ یا دَ)
ابوشرحبیل رماح بن ابرد. از شعراء مخضرمی است (مخضرمی دولتین). شاعری از عرب در اواخر دولت بنی امیه و اوائل بنی العباس. مادح اکابر هر دو دولت. او را بدختری مسماه به ام حجدر عشق بود و پدر، دختر را بمردی شامی بزنی داد و ابن میاده را در هجر این دختر اشعاری است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ یَ)
محمد. مهندس و مترجم. او راست: کتاب المساحه. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
علی بن عبدالرحمن. محدث است. محدثان در فرهنگ اسلامی به عنوان حافظان میراث نبوی شناخته می شوند. آن ها با تلاش خستگی ناپذیر، هزاران حدیث را به صورت شفاهی یا مکتوب گردآوری و ثبت کردند. یکی از افتخارات تمدن اسلامی، وجود محدثانی است که در بررسی اسناد و راویان، به دقتی علمی دست یافتند که در هیچ تمدن دیگری یافت نمی شود. به واسطه محدثان، تاریخ شفاهی اسلام تبدیل به مجموعه ای دقیق و قابل اتکا شد.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حی یَ)
از شاگردان ابوعلی حسین بن علی بن یزید المهلبی الکرابیسی. مجبر. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زِ)
مور. نمل، نغض. کرکرانک. کتف
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ لِ)
جمال الدین ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن مالک طائی جیانی اندلسی. در حدود سال 600 ه. ق. در جیان متولد شد و در 12 شعبان 672 به دمشق درگذشت. او از نحویین معروف عرب است که در شهرت با سیبویه برابری میکند. علم نحو را ابتدا در اندلس آموخته و پس از آن در مشرق کامل کرد. وی شاگرد ابن حاجب و شلوبین و ابوالبقا و دیگران بود و در حلب شروع بتدریس نحو کرد و در مسجد عادلیه امامت یافت، پس از آن در حماه و دمشق تدریس کرد ودر این شهر بدرود زندگی گفت. ابن مالک کتب بسیاری بنظم و نثر دارد، از همه معروفتر کتاب ألفیّه است در هزار بیت رجز و این خلاصه ای از منظومۀ مفصل دیگر اوست موسوم به الکافیهالشافیه در 2000 تا 2757 بیت. شرح و حواشی و تلخیصات الفیّه بسیار است، از آن جمله است شرح پسر او بدرالدین و شرح ابن عقیل و جلال الدین سیوطی. و دو ساسی مستشرق فرانسوی آنرا به زبان فرانسه شرح و منتشر کرده است. دیگر از تألیفات او بنظم، لامیات الافعال است در 114 بیت در علم صرف و تحفهالمودودفی المقصور و الممدود در 162 بیت و آن با شرح مختصری از تاریخ حیات او در قاهره به طبع رسیده. کتاب الاعلام فی مثلث الکلام و آن نیز رجز است (چاپ قاهره). و الاعتداد فی الفرق بین الزای و الضاد در 62 بیت. منظومه در 49 بیت متضمن افعال ثلاثی معتل (و آن با المزهر در یک مجلد به طبع رسیده). و از تصنیفات نثر او عمدهالحافظ و عده اللافظ با شرح آن ایجازالتعریف فی علم التصریف. کتاب العروض. شواهد التوضیح و التصحیح لمشکلات الجامع الصحیح. کتاب الألفاظالمختلفه در مترادفات
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
عمرانی گوید نام شهری کوچک است. (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ هَِ)
احمد بن موسی بن العباس بن مجاهد. از قراء، صاحب فضل و علم و دیانت و معرفت بقراآت و علوم قرآن. ساکن بغداد. مولد او به سال 245 ه. ق. و وفات در 324. از اوست: کتاب القراآت الکبیر. کتاب القراآت الصغیر. کتاب الهأات. کتاب قراءه ابی عمرو. کتاب قرأه ابن کثیر. کتاب قراءه عاصم. کتاب قراءه نافع. کتاب قراءه حمزه. کتاب قراءه الکسائی. کتاب قراءه ابن عامر. کتاب قراءه النبی صلی الله علیه وسلم. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مِ جَ /مُ جِ)
ابوعثمان. از خنیاگران مشهور اوائل اسلام. اصلاً زنجی بود و در حجاز میزیست. بعض آهنگهای فارسی و رومی را با اشعار عرب تطبیق کرد و چندین بار به شام رفت و با عبدالله بن مروان خلطه و آمیزش داشت
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ)
ابوبکرمحمد بن باجۀ تجیبی، و او را ابن الصائغ نیز نامند. حافظ و فیلسوف و طبیب و ادیب و عالم ریاضی و موسیقی است. مولدش سرقسطه و موطن به اشبیلیه بوده است. بیست سال وزارت ابوبکر بن ابراهیم کرد و سپس بفاس رفت و بسعایت ابن زهر طبیب در 525 یا 533 ه. ق. بجوانی مسموم و مقتول شد. دشمنان او و ازجمله فتح بن خاقان او را بکفر و الحاد نسبت میکردند. غالب کتب او ناتمام مانده و آنچه بانجام رسیده مباحث کوچکی است که با عجله و شتاب نوشته شده و متون آن نیز از میان رفته و تنها ترجمه های آن بعبریه و لاطینیه موجود است. ابن ابی اصیبعه او را هم رتبۀ فارابی و افضل از ابن سینا و دیگر حکمای اسلام شمرده است. یکی از شاگردان ابن باجه موسوم به ابوالحسن علی غرناطی منتخباتی از مصنفات او کرده و مقدمه ای بر مجموع نگاشته است. ابن باجه اولین کس است که فلسفه را در غرب اسپانیا نشر داد. او را رسائلی متعدد در منطق و شروح بر چند کتاب ارسطو، از جمله کتاب کائنات الجو و طبیعیات است. ابن طفیل از کتب ناتمام او رساله ای در منطق نام میبرد واین رساله هم اکنون در کتاب خانه اسکوریال موجود است. و از کتب اوست: شرح کتاب السماع الطبیعی لأرسطوطالیس. قول علی بعض کتاب الاّثارالعلویه لأرسطوطالیس. قول علی بعض کتاب الکون و الفساد لأرسطوطالیس. قول علی بعض المقالات الاخیره من کتاب الحیوان لأرسطوطالیس. کلام علی بعض کتاب النبات لأرسطوطالیس. قول ذکر فیه التشویق و ماهیته. رسالهالوداع. کتاب اتصال العقل بالانسان. قول علی القوه النزوعیه. فصول تتضمن القول علی اتصال العقل بالانسان. کتاب تدبیرالمتوحد. کتاب النفس. تعلیق علی کتاب ابی نصر فی الصناعه الذهبیه. فصول قلیله فی سیاسهالمدنیه و کیفیه المدن و حال المتوحد فیها. نبذ یسیره علی الهندسه و الهیئه. تعالیق حکمیه. جواب لما سئل عن هندسه ابن سید المهندس و طرقه. کلام علی شی ٔ من کتاب الادویه المفرده لجالینوس. کتاب التجربتین علی ادویه ابن واقد که با ابوالحسن سفیان بالاشتراک نوشته اند. کتاب اختصارالحاوی للرازی. کلام فی الغایه الانسانیه. کلام فی البرهان. کلام فی الاسطقسات. کلام فی الفحص عن النفس النزوعیه و کیف هی و لم تنزع و بماذا تنزع. کلام فی المزاج بما هو طبی. مونک گوید مهمترین کتب ابن باجه تدبیرالمتوحد است که اصل آن موجود نیست ولیکن در فهرست کتاب خانه بودلئین (ج 1 قسمت اول ص 257) ترجمه عبری آن موجود است. کتاب دیگر او موسوم به رسالهالوداع بلاتینی ترجمه شده و به طبع رسیده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ لَ)
ابوعلی محمد بن علی بن حسین بن مقله. مولد او در سال 272 هجری قمری به بغداد. او به بادی امر در بعض دواوین خدمت میکرد و راتبۀوی شش دینار بود در ماه. و هم عامل خراج بخشی از فارس بود و سپس بخدمت ابی الحسن بن الفرات پیوست و ابوالحسن او را برکشید تا حال او عظیم نیکو شد و مالی بسیار اندوخت. و با این همه عاقبت وحشت و کدورتی میان او و ابن فرات پدید شد و ابن مقله احسان او کفران کرد و در جملۀ دشمنان وی درآمد تا آنگاه که ابن فرات عزل و دستگیر گشت و چون بار دیگر ابن فرات منصب وزارت یافت ابن مقله را بگرفت و بصدهزار دینار مصادره کرد. در سال 316 مقتدر خلیفه ابن مقله را به وزارت برگزید و تا 318 در این مقام ببود آنگاه معزول و محبوس گردید و پس از تطورات و تحولاتی چند به وزارت راضی خلیفه منصوب گشت و دشمنان او نزد خلیفه سعایتها کردند تا خلیفه دست راست او را بریدن فرمود و مدتی دست بریده به زندان بماند و خلیفه همان روز از کرده پشیمان شد و ثابت را امر داد تا بزندان شود و موضع بریدگی علاج کند و ثابت جراحت را معالجه کرد و او به ثابت گفت دستی را که خدمت سه خلیفه کرد و دو بار تمام قرآن بنوشت چون دست دزدان ببریدند و به بیت ذیل تمثل جست:
اذا ما مات بعضک فابک بعضا
فبعض الشی ٔمن بعض قریب.
و گویند بزندان قلم بر ساعد راست استوار کرده مینوشت و از عجایب آنکه از محبس با خلیفه مکاتبه میکرد و نیز منصب وزارت میخواست و میگفت قطع ید مانع تکفل این مقام نیست و از جمله اشعار او در حنین بر دست بریده بیت ذیل است:
لیس بعدالیمین لذه عیش
یا حیاتی بانت یمینی فبینی.
و محمد بن یاقوت و ابن رائق دو دشمن قوی او بودند که نکبات او را سبب شدند. ابن مقله مخترع خط ثلث و توقیع و نسخ و ریحان و رقاع و محقق است و ابن بواب در خط متابعت او کرده است. ابن مقله چون مثل اعلی و صنم عقلی خوشنویسی و حسن خط است چنانکه شاعری عرب خط او را با فصاحت سحبان و حکمت لقمان و زهد ابن ادهم ردیف آورده و شعرای فارسی نیز بحسن خط او مثل زدند:
کاش ابن مقله بودی در حیات
تا بمالیدی خطش بر مقلتین.
سعدی.
مردم چشم ابن مقله وقت
بندۀ آن خط چو عنبر شد.
کمال اسماعیل.
چنان خطی که اگر ابن مقله زنده شود
تراشۀ قلم او بمقله بردارد.
وفات او بزندان در سال 328 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
عمرو بن محمد بن سلیمان بن راشد، از غیر نژاد عرب، از موالی یوسف بن عمر ثقفی. وفات 278 ه. ق. خنیاگر معروف. شاگرد اسحاق بن ابراهیم موصلی. موطن او بغداد بوده و کتاب مجردالاغانی از اوست و شعر نیز میگفته و از ندمای متوکل بوده است. پدرش محمد بن سلیمان از کتّاب مشهور است. بانه نام مادر اوست. (ابن خلکان) ، نام خماری بطائف
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ عَ)
چند تن از دانشمندان عرب از یک خاندان بدین نام معروفند: 1- بدرالدین ابوعبدالله محمد بن ابراهیم کنانی فقیه (639-733 ه. ق.). او مدتی قاضی القضاه بیت المقدس و چندی قاضی القضاه قاهره و وقتی قاضی القضاه دمشق بوده است. مهمترین کتب او تحریرالاحکام است. 2- ابوعمر عبدالعزیز عزالدین فرزند ابن جماعۀ مذکور (649 -767 ه. ق.). او نیز مانند پدر قاضی مصر یا شام بوده است. 3- ابراهیم بن عبدالرحیم نوادۀ بدرالدین مذکور 725-790 ه. ق.). او در سال 773قاضی مصر و مدرس صالحیه بوده و در سنۀ 774 به بیت المقدس رفته و باز در 781 قاضی مصر و در 785 بقضای دمشق منصوب گردیده است. 4- ابوعبدالله محمد بن ابی بکر نوادۀ عزالدین طبیب. او در قاهره طبیب و مدرس فلسفه بود و بدانجا بمرض وبا درگذشت. شرحی بر منظومۀ موسوم به بدءالأمالی نوشته است 759-819 ه. ق.). و از این دوده است عمادبن جماعه که بسعایت او شهید اول محمد بن مکی در حظیرهالقدس به سال 786 مقتول و مصلوب شد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جِ)
جمال الدین ابوعمرو عثمان بن عمر بن ابی بکر، نحوی معروف (570 -646 ه. ق.). اصلاً ایرانی از نژاد کرد و پدرش حاجب امیرعزالدین موسک بوده. مولد او مصر. در قاهره علوم ادبی و فقه آموخت و چندی در دمشق تدریس کرده. کتب او با اسلوبی واضح و روشن نوشته شده است. از تألیفات اوست کتاب کافیه در نحو. شافیه در صرف و آن کتاب در همه اقطار ممالک اسلامی متداول و معروف است. و مختصرالمنتهی که خلاصه ای از کتاب دیگر او موسوم به منتهی السؤال والامل است و این مختصر نیز مهمترین کتب اصول شمرده میشود و بر آن شرحهای بسیار نوشته اند. و المقصدالجلیل فی علم الخلیل. الامالی. القصیدهالموشحه بالاسماء المؤنثه. مختصرالفروع یا جوامعالامهات در فقه مالکی. و مفصل در نحو
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حِ رَ)
ابوالحسن احمد بن محمد بن حمارۀ کاتب. از افاضل کتّاب بود و او صحبت ادباء بزرگ دریافت. او راست: کتاب امتحان الکتّاب و دیوان ذوی الألباب و کتاب الرسائل
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ خَ جَ)
ابواسحاق ابراهیم بن ابی الفتح بن عبدالله اندلسی شاعر (450-533ه. ق.). ولادتش در جزیره شقر نزدیک بلنسیه بوده و در همانجا درگذشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ یَ)
عیسی بن میمون مکی. محدث و مفسر، از مجاهد روایت دارد و او را تفسیریست. عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ یَ)
کلاغ. (مهذب الاسماء). زاغ. غراب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ عَ)
ابوعبدالله محمد بن سماعه تمیمی. از فقهای حنفی، شاگرد قاضی ابویوسف. او بزمان مأمون، قاضی جانب غربی بغداد بود و در دورۀ معتصم برای ضعف بینائی از قضا کناره گرفت و به سال 233 ه. ق. وفات کرد و متجاوز از صد سال داشت. او راست: کتاب ادب القاضی. کتاب المحاضر و السجلات. وکتب محمد بن الحسن ابوعبدالله را نیز روایت کرده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن دایه
تصویر ابن دایه
زاغ پیسه از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بن مایه
تصویر بن مایه
منبع، مرجع
فرهنگ واژه فارسی سره